آیا می توان در خواب رسول الله (صلی الله علیه واله) را دید؟

نويسنده: محمدجواد مروجی طبسی




دیدن رؤیا ، یکی از اسرار نهفته الهی در انسان است . بر اساس پژوهش‏ها، همه حتی نوزادان، خواب می‏بینند
انبیا نیز خواب می‏دیدند . و قرآن مجید نیز در آیاتی به رؤیاهای پیامبران اشاره کرده است . درباره‏ی خواب حضرت ابراهیم می‏گوید:
«هنگامی که او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‏کنم; نظر تو چیست؟ گفت: پدرم! هر چه دستور داری اجراکن، به خواست‏خدا مرا از صابران خواهی یافت . هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت‏خود عمل کردی). ما این گونه نیکوکاران را جزا می‏دهیم ; این مسلما همان امتحان الهی است، ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم، و نام نیک او را در امت‏های بعد باقی نهادیم‏» . (1)
نیز از رؤیاهای حضرت یوسف، در دوران کودکی‏اش که دیده بود یازده ستاره وخورشید و ماه برایش سجده می‏کنند چنین پرده برداشته:
«به خاطر بیاور هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می‏کنند» . (2)
قرآن مجید یکی از رؤیاهای پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم را برای ما چنین نقل می‏کند:
«و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود .» (3)
در روایات بین خواب انبیا و معصومین‏علیهم السلام و مردم عادی فرق گذاشته شده و گفته شده است: انبیا خواب و بیداری ندارند، چرا که قلب آن‏ها هرگز نمی‏خوابد . امام رضاعلیه السلام می‏فرماید: «ان نومنا و یقظتنا واحدة; خواب و بیداری ما یکسان است .» (4) لذا آنچه را که در عالم رؤیا می‏بینند همانند آن است که در بیداری دیده‏اند .
بدین جهت‏حضرت ابراهیم‏علیه السلام آنچه را در خواب دیده بود با اسماعیل در میان می‏گذارد، او هم که می‏دانست‏خواب پیامبران حجت است و به سان یک دستور الهی در بیداری است، در پاسخ گفت: پدر جان! به ماموریت‏خود جامه عمل بپوشان و من در برابر این فرمان شکیبا هستم .
و حضرت یعقوب که واقعیت‏ها را به خوبی می‏دانست‏به فرزندش حضرت یوسف، پس از دیدن خواب، فرمود: «خواب خود را برای برادرانت‏بازگو نکن که برای تو نقشه [خطرناکی] می‏کشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است‏» . (5)
همچنین برای معصومین‏علیهم السلام خواب‏های زیادی نقل شده است که برخی از آن‏ها مربوط به دیدن رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم است و گاهی در این خواب‏ها پیام‏هایی بوده است که معصومین‏علیهم السلام طبق همان دستور، عمل می‏کردند اگر چه مضمون آن رؤیا و یا پیام را برای دیگران نقل نمی‏کردند و آن را به صورت راز نزد خود نگه می‏داشتند .

از مجموع آن خواب‏ها نکات مهمی به دست می‏آید:

1 . امکان دیدن رسول الله در خواب
از تعدد خواب‏های معصومین و از این که با کمال قاطعیت فرموده‏اند: پیامبر را در خواب دیده‏ایم، استفاده می‏کنیم که اگر دیدن پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم در خواب امکان نداشت، غیر ممکن بود آن‏ها چنین سخنی را برای دیگران بیان کنند .
و با عنایت‏به برخی روایات و خواب برخی از یاران بسیار او خوب و با اخلاص پیامبر و اهل بیت علیهم السلام‏معلوم می‏شود که مؤمنان نیز بر اثر آن رابطه روحی و معنوی که با انبیا و اوصیای الهی دارند گاهی آن‏ها را در خواب می‏بینند، که در روایات از وجود چنین خواب‏هایی خبر داده شده است . امام صادق‏علیه السلام در تایید این خواب‏ها فرموده: «پدرم از جدم از پدرش از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «من رآنی فی منامه فقد رآنی، فان الشیطان لا یتمثل فی صورتی و لا فی صورة احد من اوصیائی و لا فی صورة احد من شیعتهم ; هر که مرا در خواب ببیند به یقین مرا دیده است، زیرا شیطان نه به صورت من و نه به صورت یکی از اوصیای من و نه به صورت یکی از پیروان آنان ظاهر می‏شود» . (6)
علامه مجلسی در شرح و تفسیر این حدیث، می‏فرماید: و این خبر دلالت دارد که هرگز شیطان به صورت پیامبر و امامان معصوم بلکه حتی در صورت و شکل آن‏ها ظاهر نمی‏گردد . سپس اضافه می‏کند که: شاید مراد از شیعیان، همان شیعیان و پیروان خالص آن‏ها همانند سلمان و ابوذر و ... باشد . (7)
و برخی دیگر در تفسیر و تاویل این حدیث، اظهار داشته‏اند که: دیدن پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم در هر حال باطل نبوده و جزو خواب‏های آشفته و اضغاث احلام نمی‏باشد . (8)
شیخ صدوق‏رحمه الله می‏نویسد: در اخبار صحیحه از ائمه ما روایت‏شده که: هر فردی پیامبر یا یکی از امامان را در خواب ببیند که وارد شهر یا روستایی شده است، ورود آن‏ها امنیت آن شهر و روستا را از آنچه که از آن می‏ترسند، درپی خواهد داشت، و همچنین به آرزوهایشان خواهند رسید . (9)

دستوری برای دیدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در خواب

امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید: هر که دوست دارد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب ببیند پس از نماز عشاء: 1 - غسل کند . 2 - چهار رکعت نماز بخواند همراه چهارصد مرتبه آیة الکرسی . 3 - هزار مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد . 4 - با پیراهن تمیز و پاک به بستر خواب برود . 5 - دست راست‏خود را زیر گونه راست‏بگذارد . 6 - صد مرتبه بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله . 7 - صد مرتبه بگوید: ماشاءالله، که پیامبر اکرم را در خواب خواهد دید . (10)
2 . پیشگویی مرگ قریب الوقوع
و از خواب‏های معصومین به دست می‏آید حضرت فاطمه و امام علی و امام حسین‏علیهم السلام رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدند که از مرگ و شهادت بسیار نزدیک آنان پرده برداشتند .
3 . دستور پیامبر به امام علی‏علیه السلام
و در خوابی که امیرمؤمنان‏علیه السلام دید و از امت اظهار شکایت کرد، پیامبربه او فرمود: علی جان! آن‏ها را نفرین کن . که حضرت به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آن هایی را که باعث رنجش خاطر و اذیت وی شده بودند نفرین کرده، که آثار این نفرین بعدها با مسلط شدن افراد نالایق و ستمگر به خوبی ظاهر گشت .
4 . اخبار پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم
علی‏علیه السلام‏از زبان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم‏استجابت دعای خویش را برای دیگران چنین بازگو کرد: پیامبر در خواب به من فرمود: دعای تو مستجاب شده و پس از سه شب به سوی ما می‏آیی .
5 . انجام فرمان رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم
امام حسین‏علیه السلام نیز یکی از دلایل خروج خود از مدینه و مکه و سفر به سوی عراق را، انجام ماموریتی عنوان کرد که از سوی پیامبر به او داده شده است .
آری اگر چه امام حسین‏علیه السلام آن ماموریت را که در خواب به او گفته شده، کتمان کرد و به عبدالله بن جعفر که برای بازگشت امام حسین از بین راه تلاش می‏کرد، فرمود: «انی رایت رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم فی منامی و امرنی بامر لابد ان انتهی الیه ; پیامبرخداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم، مرا دستوری داد که در حال انجام آن ماموریت هستم .» عبدالله پرسید: آن خواب چیست؟
حضرت فرمود: «تاکنون آن را برای کسی نگفته‏ام و از این پس هم برای کسی نخواهم گفت تا خدای را ملاقات کنم .» (11)

پیامبر اکرم در خواب معصومین

از جمله رؤیاهای معصومین‏علیهم السلام که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را دیده‏اند، رؤیاهایی است که از پنج معصوم‏علیهم السلام روایت‏شده است . آنان در چند نوبت پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیده‏اند، برخی رؤیاهای بازگو شده بدین قرار است:
حضرت فاطمه، امام علی، امام حسین، و حضرت موسی بن جعفر و حضرت امام رضاعلیهم السلام پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیده‏اند .

الف - رؤیاهای فاطمه علیها السلام

روزهایی که فاطمه به سوگ پدر نشسته و از فراق حضرت سخت گریان بود شاید بارها به خواب دختر مظلومه‏اش آمده بود ولی جز حدیثی که از امام صادق‏علیه السلام نقل شده ظاهرا خواب دیگری از فاطمه نقل نشده است .
طبری در دلائل الامامة از امام صادق روایت کرده: پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فاطمه‏علیها السلام در یک خواب طولانی پدر خود را در خواب دید و او را به ملحق شدن بشارت داد و هم‏چنین منزل دخترش را در بهشت‏به او نشان داد . وقتی که فاطمه‏علیهما السلام از خواب بیدار شد به امیرمؤمنان‏علیه السلام فرمود: هر گاه از دنیا رفتم احدی را برای حضور در کفن و دفن جز ام سلمه و ام‏ایمن و فضه و از مردان جز دو فرزندم و عباس و سلمان و عمار و مقداد و ابوذر و حذیفه خبر نکن . . . (12)

ب - رؤیاهای امام علی‏علیه السلام

امیر مؤمنان‏علیه السلام نیز چند مرتبه پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید که در هر مرتبه، مطالبی را از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم نقل فرموده است .
از جمله این که علامه مجلسی به نقل از کنزالفوائد آورده است که: ... روزی حضرت علی‏علیه السلام در سجده آن قدر گریست که صدای ناله و گریه‏اش شدت یافت . گفتیم: ای امیرمؤمنان! گریه تو ما را ناراحت کرد و به شدت ما را در اندوه فرو برد، چرا که تاکنون ندیده بودیم چنین کنی . فرمود: خدای را در سجده می‏خواندم و در همان حال خواب چشمم را ربود، رؤیایی دیدم که مرا به دلهره انداخت . دیدم که رسول الله ایستاده است و می‏فرماید: ای اباالحسن! غیبت تو به درازا کشیده است و من نیز مشتاق دیدار تو هستم و خدایم وعده‏هایی را که درباره‏ی تو به‏من داده بود، وفا نمود . عرض کردم: یا رسول الله! چه وعده هایی درباره‏ی من به تو داده است؟
فرمود: به من وعده داده است که تو و همسرت و دو فرزند و ذریه‏ات را در بالاترین درجات در علیین قرار دهد .
عرض کردم: پدرم به فدایت‏باد یا رسول الله، سرنوشت‏شیعیان ما چه خواهد شد؟ فرمود: شیعیان ما از ما هستند و کاخ‏های آنان در کنار کاخ‏ها و قصرهای ما می‏باشد . عرض کردم: ای رسول خدا! برای شیعیان ما در دنیا چه می‏باشد؟
فرمود: امنیت و عافیت . عرض کردم: در حال مرگ و احتضار چه می‏باشد؟ فرمود: در آن هنگام هر یک حکمران نفس خویش می‏باشد، و به ملک الموت دستور داده می‏شود تا از او پیروی کند .
عرض کردم: آیا برای این معنی، حدی وجود دارد؟
فرمود: آری هر یک از شیعیان، ما را بیشتر دوست داشته باشند در موقع جان دادن، جانش به گونه‏ای بیرون می‏رود همانند هر یک از شما که در روز گرم تابستان آب سرد را می‏نوشید . . . (13)

امیرمؤمنان‏علیه السلام در ماه رمضان

علی‏علیه السلام در شبی از شب‏های ماه رمضان لحظاتی خوابید اما چیزی نگذشت که هراسان از خواب بیدار شده و در حالی که صورت خود را با پیراهنش خشک می‏کرد، از جای برخاست و چنین گفت: خدایا! دیدارمان را با ذات اقدست مبارک گردان . و پیوسته جمله‏ی «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم‏» را تکرار می‏کرد . سپس به نماز ایستاد تا این که پاسی از شب گذشت و پس از تعقیب، بار دیگر خواب چشمانش را ربود، این بار نیز هراسان از خواب بیدار شد .
ام کلثوم گفت: همان وقت فرزندان خود را جمع کرده و به آنان فرمود: مرا در این ماه از دست‏خواهید داد، زیرا که امشب خوابی دیدم که وحشت زده از خواب بیدار شدم . گفتند: آن خواب چیست؟
فرمود: در همین حال، رسول خدا را در خواب دیدم که به من می‏گفت: ای اباالحسن! به زودی به نزد ما خواهی آمد; در وقتی که آن شقی به سوی تو آمده و محاسنت را از خون سرت رنگین خواهد کرد . به خدا سوگند که من مشتاق دیدار تو هستم و تو در دهه‏ی آخر از ماه رمضان در نزد ما می‏باشی . پس بشتاب به سوی ما، چرا که آنچه در نزد ما هست‏برای تو بهتر و ماندگارتر است .
وقتی که این سخنان را از علی‏علیه السلام شنیدند: صدای ضجه و ناله آنان بالا گرفت لذا حضرت آن‏ها را سوگند داد تا آرام گیرند . (14)
ابوصالح حنفی می‏گوید: از علی‏علیه السلام شنیدم که می‏گفت: پیامبر را در خواب دیدم و از آنچه که از امتش دیده بودم به او شکایت کرده و گریستم . پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: علی جان! گریه نکن و نگاه کن . وقتی نگاه کردم دو نفر در بند کشیده را دیدم که با سنگ به سر آن دو زده می‏شد . (15)
همچنین روایت‏شده که آن حضرت به ام‏کلثوم فرمود: دخترم! چنین می‏بینم که روزهای بسیار کمی در کنار شما خواهم بود . ام‏کلثوم گفت: چگونه، ای پدر جان؟
حضرت فرمود: پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم که گرد و غبار را از صورتم پاک می‏کند و می‏گوید: علی جان! دیگر
چیزی بر تو نیست زیرا، آنچه که می‏باید انجام دهی، انجام داده‏ای . (16)
و در روایت دیگر آمده است که آن حضرت به دخترش فرمود: دخترم! چنین نکن که رسول الله را می‏بینم که با دست‏ خود به من اشاره می‏کند که: علی جان! به سوی ما بیا . زیرا آنچه که در نزد ما هست‏برای تو بهتر می‏باشد . (17)

گزارشی دیگر از واپسین روزهای زندگی:

مرحوم شیخ عباس قمی می‏نویسد: چون شب بیست و یکم شد، فرزندان و اهل بیت‏خود را جمع کرد و ایشان را وداع کرد و فرمود: خدا جایگزین من است‏بر شما، او بس است مرا و نیکو وکیلی است . و ایشان را به نیکی کردن وصیت فرمود و در آن شب اثر زهر بر بدن مبارکش بسیارظاهر شده بود، هر چقدر خوردنی و آشامیدنی آوردند تناول نکرد و لب‏های مبارکش به ذکر خدا حرکت می‏کرد . عرق مانند مروارید از پیشانی‏اش می‏ریخت و به دست مبارک خود پاک می‏کرد و می‏فرمود: از رسول خدا شنیدم که چون وفات مؤمن نزدیک می‏شود، پیشانی او عرق می‏کند و ناله‏ی او کم می‏شود . پس کوچک و بزرگ فرزندان خود را طلبید و فرمود: خدا خلیفه‏ی من است‏بر شما، شما را به خدا می‏سپارم . پس همه به گریه افتادند . حضرت امام حسن‏علیه السلام گفت: ای پدر! چنین سخن می‏گویی که گویا از خود ناامید شده‏ای؟ فرمود: ای فرزند گرامی! یک شب پیش از این واقعه، جدت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم و از آزارهای این امت‏به او شکایت کردم; فرمود: [علی جان] آن‏ها را نفرین کن . پس گفتم: خداوندا! عوض من بدان را بر ایشان مسلط کن و عوض ایشان بهتر از آن‏ها را مرا روزی گردان . پس حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خدا دعای تو را مستجاب کرد و بعد از سه شب، تو را به نزد من خواهد آورد . و اکنون سه شب گذشته است . (18)

ج - رؤیاهای امام حسین‏علیه السلام

براساس روایات ابی عبدالله‏علیه السلام در سه جا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید، یکی در کنار تربت پاک و مطهرش و دومین مورد آن در عصر تاسوعا و روز عاشورا بود .
ابن اعثم کوفی می‏نویسد: بعد از جریان ملاقات با ولید (والی مدینه)، حضرت امام حسین‏علیه السلام سه شب پی در پی به سوی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می‏رفت و در شب سوم، پس از برگزاری چند رکعت نماز گفت: خدایا! این قبر پیامبر توست و من فرزند دختر پیامبر می‏باشم و تو از این پیشامدی که برایم شده، آگاهی . خدایا! من معروف را دوست می‏دارم و از منکر بیزارم . یا ذوالجلال و الاکرام! از تو می‏خواهم که به حق این قبر و آن که در آن می‏باشد، آنچه را مورد رضایت‏خود و پیامبر و مؤمنان ست‏برایم اختیار کن .
و در کنار قبر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم همچنان گریه می‏کرد تا این که در نزدیکی‏های صبح سر خود را بر روی قبر گذارده، لحظاتی خواب چشمانش را ربود . که در همان حال پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید به همراه گروهی از فرشتگان - که در طرف راست و چپ و پیشاپیش و پشت‏سرش بودند - به سویش آمده و فرزند خود را در آغوش گرفته و به سینه چسباند و میان دو چشم [فرزندش] را بوسید و فرمود: حبیب من ای حسین! گویا تو را در همین روزها می‏بینم که به خون خود آغشته می‏شوی و در سرزمین «کربلا» در بین گروهی از امتم کشته خواهی شد . و تو در آن وقت تشنه‏ای و هیچ کس سیرابت نمی‏کند . این در حالی است که آنان امید به شفاعت من دارند ... وای بر آنان! خداوند شفاعتم را نصیبشان نکند ... حبیب من حسین! بدان که پدر و مادر و برادرت بر من وارد شده‏اند و اینک مشتاق دیدار تو هستند ; و برای تو در بهشت درجاتی است که به آن‏ها نمی‏رسی مگر به شهادت و کشته شدن در راه خدا .
پس امام حسین‏علیه السلام به جد بزرگوار خود نگاه می‏کرد و سخن او را گوش می‏داد و می‏گفت: یا جداه، نیازی به برگشتن به این دنیا ندارم، پس مرا به همراه خود ببر و داخل قبر کن .
پیامبر در پاسخ فرمود: حسین جان! باید به این دنیا بازگردی تا شهادت در راه خدا روزی تو گردد و به آنچه که خداوند برای تو از ثواب عظیم نوشته است، دست‏یابی . بدان که تو و پدر و برادر و عمو و عموی پدرت در روز قیامت در یک گروه محشور شده و با هم داخل بهشت‏خواهید شد .
پس امام حسین‏علیه السلام هراسان و ترسان از خواب بیدار گشته و خواب خود را براهل بیتش و همچنین بر فرزندان عبدالمطلب بازگو کرد، و در آن روز هیچ گروهی در شرق و غرب محزون‏تر از اهل بیت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و گریان‏تر از آن‏ها یافت نشد . (19)

رؤیای امام در روز عاشورا

به هنگام سحر، امام حسین‏علیه السلام اندکی خوابید و چون بیدار شد، فرمود: یاران من! می‏دانید هم اکنون در خواب چه دیدم؟
اصحاب گفتند: یابن رسول الله، چه دیدی؟ فرمود: سگانی را دیدم که به من حمله می‏کردند تا مرا پاره پاره کنند و در میان آن‏ها سگی سفید و سیاه را دیدم که نسبت ‏به من از دیگر سگان وحشی‏تر و خون آشام‏تر بود! گمان می‏کنم آن که مرا خواهد کشت مردی ابرص می‏باشد! و در دنباله این خواب، جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که تعدادی از اصحابش همراه او بودند و به من فرمود: «فرزندم! تو شهید آل محمدی و اهل آسمان‏ها و کروبیان عالم بالا از مژده آمدنت ‏شادی می‏کنند و امشب به هنگام افطار نزد من خواهی بود . شتاب کن و کار را به تاخیر مینداز! این فرشته‏ای است که از آسمان فرود آمده است تا خون تو را گرفته و در شیشه‏ی سبز رنگی قرار دهد» . یاران من! این خواب گویای آن است که اجل نزدیک و بی تردید، هنگام رحیل و کوچ از این جهان فانی فرا رسیده است . (20)

د - رؤیای امام موسی بن جعفرعلیهما السلام

در روزهایی که امام موسی بن جعفرعلیهما السلام در زندان هارون به سر می‏برد، شبی هارون در خواب دید که مرد سیاه چهره‏ای به او حمله ور شده و روی سینه‏اش نشسته و گلویش را می‏فشرد و می‏گوید: موسی بن جعفر را از روی ظلم و ستم به زندان فرستاده‏ای ... و در آن جا هارون قول داد که فورا حضرت را از زندان آزاد کند . از این روی به دنبال فضل بن ربیع فرستاده و دستور داد تا حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام را از زندان آزاد کند . فضل به خدمت امام آمده، ضمن آزاد کردن حضرت، به او گفت: ای فرزند رسول خدا، مرا خبر ده که چه چیز باعث‏شده که این اندازه نزد هارون مقام پیدا کنی؟ حضرت فرمود: شب چهارشنبه جدم رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دیدم و به من فرمود: یا موسی، انت محبوس مظلوم ; تو زندانی ستم دیده‏ای . عرض کردم: آری ای رسول خدا، من زندانی مظلوم هستم . پس سه مرتبه جمله را تکرار و آن گاه فرمود: «وان ادری لعله فتنة لکم و متاع الی حین‏» ; (21) و من نمی‏دانم شاید این آزمایش برای شماست و مایه بهره‏گیری تا مدتی [معین ]. صبح که می‏کنی روزه دار باش و دو روز دیگر را که پنج‏شنبه و جمعه باشد، روزه بگیر و در وقت افطار 12 رکعت نماز بخوان و در هر رکعت‏یک مرتبه سوره حمد و 12 مرتبه سوره «قل هوالله احد» بخوان . و هنگامی که چهار رکعت از آن‏ها را خواندی به سجده برو و بگو: «یا سابق الغوت و یا سامع کل صوت، یا محیی العظام و هی رمیم بعد الموت اسالک باسمک العظیم الاعظم ان تصلی علی محمد عبدک و رسولک و علی اهل بیته الطاهرین و ان تعجل لی الفرج مما انا فیه .» چون چنین کردم و به دستور پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم عمل کردم، وسیله آزادی ام فراهم شد . (22)

ه - رؤیای امام رضاعلیه السلام

شیخ صدوق‏رحمه الله به سند خود از امام جوادعلیه السلام روایت کرده است که فرمود: وقتی مامون امام رضاعلیه السلام را به عنوان ولی‏عهد خود قرار داد، مدتی باران نیامد، برخی از اطرفیان مامون و دشمنان و کینه توزان گفتند: ببینید از زمانی که علی بن موسی‏علیه السلام به نزد ما آمده و ولی عهد ما شده، خداوند باران را هم بر ما حبس کرد . وقتی این خبر به گوش مامون رسید بسیار نگران شد و به امام گفت: می‏بینی که باران بر ما حبس شده است، چه خوب بود دعا می‏کردی که باران بیاید، امام فرمود: آری . مامون گفت: در چه زمانی دعا خواهی کرد؟
امام فرمود: روز دوشنبه، چرا که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به همراه امیرمؤمنان علی‏علیه السلام دیشب به خوابم آمده . و به من فرمودند: فرزندم! تا روز دوشنبه صبر کن و آن گاه برای طلب باران به صحراه بیرون شو، که خداوند برای آنان باران خواهد فرستاد و آنان را نیز خبر کن به این که خداوند به تو می‏نمایاند آنچه را که از حالشان نمی‏دانند و خبر ندارند تا آگاهی‏شان به فضل و مقام تو در نزد خداوند، بیشتر شود . . . (23)

رؤیای دیگر از امام رضاعلیه السلام

سهل بن ذبیان گوید: روزی پیش از آن که کسی بر امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام وارد شود، به محضرش رسیدم .
حضرت تا مرا دید، فرمود: ای ابن ذبیان! خوش آمدی . الآن پیک ما قصد داشت‏به دنبالت‏بیاید تا به نزد ما بیایی . عرض کردم: برای چه ای فرزند رسول خدا؟
فرمود: به جهت‏ خوابی که دیشب دیده‏ام و مرا پریشان کرد و خواب را از چشمم ربوده و به بیداریم کشانید .
عرض کردم: ان شاءالله خیر باشد . فرمود: ای ابن ذبیان! در خواب می‏دیدم گویا برایم پلکانی نصب شده که صد پله دارد، پس من از نردبان بالا رفته و به آخرین پله آن رسیدم . عرض کردم: ای مولای من! من تو را به طول عمر تبریک می‏گویم; امید است که به تعداد پله‏های نردبان، یکصد سال عمر کنی . امام فرمود: هر چه را خدا اراده کند همان خواهد بود .
سپس فرمود: ای ابن ذبیان! وقتی که به بالای نردبان رسیدم، دیدم گویا وارد گنبد سبزی شدم که درونش از ظاهر پیدا بود . همچنین جدم رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که در آن جا نشسته بود و در طرف راست و چپش دو جوان خوش سیما قرار داشتند که نور از صورتشان تلالؤ می‏کرد . و بانویی بسیار با هیبت را در کنارش و همچنین مرد با هیبتی را در مقابلش نشسته دیدم و شخص دیگری را ایستاده دیدم که این قصیده را می‏خواند: «لام عمر و باللوی مربع‏» . (24) وقتی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مرا دید، فرمود: فرزندم، خوش آمدی . ای علی بن موسی الرضا، بر پدرت علی سلام کن . پس بر او سلام کردم، سپس فرمود: بر مادرت فاطمه سلام کن . باز سلام کردم، فرمود: بر دو پدرت امام حسن و امام حسین سلام کن . و من نیز چنین کردم و در آخر فرمود: بر شاعر و مادح ما در دار دنیا، «سید اسماعیل حمیری‏» هم سلام کن . پس بر او نیز سلام کردم و در محضرش نشستم .
پیامبر به سید اسماعیل نگاه کرد و فرمود: برگرد به آنچه که می‏خواندی .
حمیری شروع کرد و قصیده خود را از اول خواند . پیامبر گریست و هنگامی که حمیری به این جا رسید: «و وجهه کالشمس اذ تطلع ; صورت او همانند خورشید است هر گاه بیرون می‏آید» که پیامبر و فاطمه و همراهان همه گریه کردند . و وقتی که به این جا رسید: «قالوا له لو شئت اعلمتنا الی من الغایة و المفزع‏» ، به او گفتند: اگر دوست داری ما را آگاه کن که پس از تو چه کسی مقصد و پناه است .
پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم دو دستش را بالا گرفته فرمود: خدایا، تو بر من و آن‏ها شاهدی که من آن‏ها را آگاه ساختم که مقصد و مفزع و پناه، علی بن ابی طالب‏علیه السلام است . و سپس با دو دستش به علی‏علیه السلام اشاره کرد .
امام فرمود: و هنگامی که سید حمیری از خواندن قصیده خود فارغ شد، حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: «ای علی بن موسی الرضا، این قصیده را حفظ کن و به شیعیان ما دستور ده تا آن را حفظ کنند و آن‏ها را خبر کن که هر کسی این اشعار را حفظ کند و در خواندنش مداومت ‏بنماید، من از سوی پروردگار بهشت را برای او ضامن هستم‏» .
امام رضاعلیه السلام فرمود: پیوسته آن اشعار را برای من تکرار می‏کرد تا آن را حفظ کردم . (25)

پی‏نوشت‏ها:

1) صافات/102 و 105 .
2) یوسف/4 .
3) اسراء/60 .
4) سفینة البحار، ج 1، ص 498 .
5) یوسف/5 .
6) بحار الانوار، ج 58، ص 176 .
7) همان، ص 234 .
8) همان .
9) کمال الدین، ج 1، ص 210 .
10) سفینة البحار، ج 1، ص 499 .
11) تاریخ طبری، ج 3، ص 297 .
12) دلائل الامامة، ص 43 و بحارالانوار، ج 78، ص 310 .
13) بحار الانوار، ج 6، ص 162 .
14) همان، ج 42، ص 277 .
15) مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 311 .
16) همان .
17) همان، ج 4، ص 311 .
18) منتهی الآمال، ج 1، ص 179 . با تصرف اندک .
19) مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1 ، ص 270 و مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 89 .
20) قصه کربلا، ص 256 . ; بحارالانوار، ج 45، ص 3 . ; مقتل الحسین مقرم، ص 225 و سفینة‏البحار، ج 1، ص 495 .
21) انبیاء/111 .
22) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 75 .
23) همان، ج 2، ص 168 .
24) این قصیده‏ای بود «که سید اسماعیل حمیری‏» سروده بود . فضیل رسان در خدمت امام صادق‏علیه السلام خواند، در پایان امام فرمود: این سروده کیست؟ عرض کرد: از فرزند محمد حمیری است . مستدرک الوسائل ج 1، ص 390 . به نقل از رجال کشی .
25) مستدرک الوسائل، ج 10، ص 392 . به نقل از بحارالانوار، ج 47، ص 328 .

منبع: پایگاه حوزه
/الف